باز آمد بوی ماه مدرسه

 

پاییز با خود شور و نشاط می آورد و قاصدك های ماه مهر حامل این پیام وصف ناشدنی اند که مدرسه ها در آستانه بازگشایی دوباره هستند. مدرسه هایی که در گرمای تابستان خسته و خواب آلود، زیر نور خورشید دراز کشیده بودند؛

مدرسه هایی که سه ماه را تا آمدن اول مهر  در انتظار نشسته اند؛ مدرسه هایی که حالا با لبخندهایی درخشان چشم به بازآمدن بچه ها از فراغت تابستانه دوخته اند؛ انگار مدرسه ها آرزویشان به سر آمده و وقت آن رسیده که دیگر از تنهایی درآیند و پر از سر و صدا و شادی شوند. مدرسه ها بخاطر ورود یک عالمه دوست به خود می بالند. یک عالمه دوست کوچک و بزرگ از فرزندان ساکنین مهرورز ایران زمین …

همین فرداست که پس از نزدیك به صد روز فاصله، اینك دلنشین ترین آهنگ زندگی (زنگ مدرسه) به فصل فاصله ها پایان می دهد و خاطره انگیزترین دوران زندگی، دوباره آغاز می شود. اینجاست که خواب تابستانی میز و نیمكت های چوبی شكسته می شود و در شلوغی دیدارِ هم شاگردی های سالِ قبل جان می گیرد، سكوت حیاط مدرسه در هیاهوی دانش آموزانِ خوشحال، می شكند. دوست های قدیمی، حلقه دوستی را بازتر می كنند و دوستان جدید را به جمع خود فرا می خوانند.

درختان آماده می شوند تا با شوق، برگهای رنگارنگشان را چون كاغذهای رنگی بر سر كودكانی كه مشتاقانه به مدرسه می روند بریزند و سارها بر شاخه های انبوه درختان صف كشیده اند، تا آوازهای گرمشان را بدرقه كنند. نسیم، نفس های معطرش را هر صبح بر گونه های سرخابی كودكانه شان می دمد تا خواب را در سایه های كوتاه دیوار جا بگذارند و مشتاقانه تا حیاط منتظر مدرسه بدوند.

دیوارهای آجرنمای مدرسه را سراسر شور و شوق پر كرده است. كلاسها با آغوش باز در آستانه درها ایستاده اند تا میهمانان خود را در آغوش بكشند.

واژه ها بر تخته های سیاه جان می گیرند و پروانه می شوند تا در نفس های هیجان زده كودكان پرواز كنند و فضای لرزان كلاس را گرم نمایند. چه شور و حالی دارد این روزهای آغاز مدرسه، روزهایی سراسر دلهره، شوق و اضطراب، روزهای مهر و مدرسه، روزهایی كه خیابانها سرخوش هیجان لبریز صداهای كودكانه جاری در پیاده روهایند.